بت تازی

شعر و دلنوشت

بت تازی

شعر و دلنوشت

بت تازی

بوی سیب

۳ مطلب در شهریور ۱۳۹۳ ثبت شده است

القصه همین بس که در این عالم فانی
محبوب دل مایی و معشوقه ی جانی

محروم نکن از نظرم ماه رخت را
تو محرم راز دل غمدیده ی مایی

در هجر و فراغت دگرم تاب نباشد
تا وصل تو من را نبود قوت و غذایی

هنگام وصال تو در این رنج که آخر
هر لحظه رسد موسم بدرود و جدایی

هم دوری و هم در بر تو آتش من زد
این کار فقط از تو بر آید بت تازی

آزار ببینم چو شوی خسته و بیمار
عشق و طلبت در دل من ساری و جاری

ترسم که شوم کشته ی آن روی و جمالت
از بس که تو ماهی و تو ماهی و تو ماهی

میمصاد
شنبه صبح، 29 شهریور 1393

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۳ ، ۲۳:۲۳
میمصاد

مثل یک کودک گمگشته که در بازار است
دل من تاب نیاورده و چشمم زار است

چند وقتیست که این دل شده در بند شما
آشنا نیست به این حادثه ها ،تب دار است

از فراق روی تو غمدار و زار و خسته ام
آسمان روی سرم خیمه زده ، آوار است

دردمندانه در این عالم فانی و خراب
حاجتم نیم نظر دیدن آن دلدار است

میمصاد
شنبه صبح، ۸ شهریور ۹۳
( بعد از یک هفته کلنجار با بیت سوم)

شعری زیبا از فاضل نظری در ادامه مطلب

... رازی نهفته در پس حرفی نگفته است
مگذار درددل کنم و دردسر شود ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۳ ، ۰۶:۴۸
میمصاد

تمام مردم اگر چشمشان به ظاهر توست

نگاه من به دل پاک و جان طاهر توست
...

 

با من که به چشم تو گرفتارم و محتاج

حرفی بزن ای قلب مرا برده به تاراج
...

 

...
بیچاره آهویی که صید پنجه شیری

بیچاره تر شیری که صید چشم آهویی
...

 

شاعر هر سه غزل، فاضل نظری می باشد.
اشعار کامل را در ادامه مطلب ببینید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۳ ، ۱۷:۱۶
میمصاد