بت تازی

شعر و دلنوشت

بت تازی

شعر و دلنوشت

بت تازی

بوی سیب

دردم از یار است و درمان نیز هم

این فدای او شد و آن نیز هم



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۵ ، ۱۹:۰۸
میمصاد

آرام در این زمان به یادت هستم
در گردش روزگار یارت هستم


از بهر وصال تو ندارم صبری
در خواب و خیال در کنارت هستم

میمصاد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۴ ، ۱۴:۴۵
میمصاد

عمری درِ دل بر نکویان بسته بودم
از عشق، یعنی زندگانی خسته بودم
در زندگی با مردگان پیوسته بودم
پیمانه امّید را بشکسته بودم

آوخ مگر بی عشق و بی سودا توان زیست
در این سیه دنیا مگر تنها توان زیست


با عشق و می چون زندگی دشوار باشد
بی این دو هستی دیو مردم خوار باشد
بی عشق از هستی دلم بیزار باشد
زندان و رنج و محنت و آزار باشد

با گردش چشمی اگر گشت زمان نیست
آزار جان بیدلان باشد جهان نیست


امشب بیاد چشم تو ساغر گرفتم
من مرده بودم، زندگی از سر گرفتم
با یاد رویت جای در بستر گرفتم
با آرزویت سر ز بستر بر گرفتم
عماد خراسانی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۴ ، ۱۲:۵۲
میمصاد

دوسِت دارم من زیر بارون
دوسِت دارم با چشمی گریون
تویی همه دار و ندارم
دوسِت دارم خیلی ، فراوون

میمصادِ گریون
شنبه 2 خرداد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۴ ، ۱۲:۱۵
میمصاد

در این جهان بعد از خدا جز تو کسی نیست

درمان درد و قصه و آرام جانم..

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۴ ، ۲۳:۰۰
میمصاد

همی گویم و گفته ام بار ها

بود کار من عشق دلدار ها


تو را دوست دارم برون از حساب

زده مهر تو در دلم تار ها


نگاهت کند کار حرز و دعا

شفابخش و افسون بیمار ها


بیا یک دمی در کنارم نشین

حضور تو حلال دشوار ها


دم چون مسیحای تو روح بخش

کند زنده در گور مردار ها


تو عشق من و روح و جانان من

همی گویم و گفته ام بار ها

میمصاد

شنبه شب، ۱۶ اسفند ۱۳۹۳

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۳ ، ۲۳:۵۰
میمصاد
دل آشفته ی من دستخوش نیک و بد است
هر که شد عاشق و معشوق، محکوم حد است

از غدیر خم شده حال و هوایم ملتهب
دل درون سینه ام چون قایق و جزر و مد است

چند ماهی است که از عید ولا می گذرد
مدت این بازه چون عمر حیات من صد است

ما قدم در راه عشق و بندگی بگذاشتیم 
نمره سیر و سلوک ما در این عالم صد است

شُکرُ لله چون به عبد و بنده اش منّت نهاد
آن چه گردیدست واجب، سجده بهر ایزد است

میمصاد
دوشنبه شب، 29 دی 1393
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۳ ، ۲۳:۴۵
میمصاد

خداوندا بدی بسیار کردم
هوی و نفس خود بیدار کردم

ز اثم و ذنب و منکر خسته ام من
به ظلم خویش من اقرار کردم

نماز و روزه های بی توجه
عبادت های بی مقدار کردم

هدف از خدمت مردم ریا بود
ز بهر بندگانت کار کردم

به جاب بخشش و اطعام وانفاق
ذخیره درهم و دینار کردم

دو معشوق اندرون دل نگنجند
دلم را بسته بر صد یار کردم

به وقت تندرستی غافل و کور
به هنگام بلا در جار کردم

چه دل هایی که بشکستم به ناحق
خودم را مستحقّ نار کردم


میمصاد
28 آذر 1392

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۳ ، ۱۱:۳۰
میمصاد

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى

خدایا شکر بابت این همه نعمت که یکجا به من ارزانی داشتی..

عید غدیر  ، ری ، خیر العون لطاعة الله ، باران ، بهشت توس..

فقط یه برات کربلا رو کم داشت...

کربلا کربلا کربلا اللهم الرزقنا

 مودت و رحمت

پ.ن.:

۱. هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ

۲. اللهم اغفر لی و لزوجی و لابونا و لوالدینا و لاهلنا و لجمیع المومنین و المومنات..

خدایا عاقبت همه ما رو ختم به خیر کن و دیده ما رو به جمال صاحب الزمان روشن کن..

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۳ ، ۱۰:۰۱
میمصاد

خال 

خال یا در گوشه چشم است یا کنج لب است
از مکان ها دزد را دایم کمینگه مطلب است

گوشه گیران زود در دلها تصرف می کنند
بیشتر دل می برد خالی که در کنج لب است

دست خالی برنمی گردد دعای نیمشب
چون شود معشوق نو خط، وقت عرض مطلب است

حسن خصم شوخ چشمان است و یار عاجزان
آفتاب ذره پرور میل چشم کوکب است

عالم دیگر به دست آور که در زیر فلک
گر هزاران سال می مانی همین روز و شب است

در حریم دل به زهد خشک نتوان راه برد
روی منزل را نبیند هر که چوبش مرکب است

از گرفتاری خلاصی نیست اهل عقل را
هست اگر آزادیی زیر فلک، در مکتب است

مگسل از دامان شب صائب که در روی زمین
دامنی کز دست نتوان داد دامان شب است

صائب تبریزی

 

پ.ن. :

من شده ام مست مست، جز تو مرا نیست کس
بوی گریبان تو ، آیدم از پیش و پس

 

اشعار خالی صائب و دیگران در ادامه مطلب!!!

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۳ ، ۱۱:۱۶
میمصاد